گنجه شیرینی

منم و خودم و جهانم

سقوط - دنیای میان شکاف (مقدمه)

سقوط
دنیای میان شکاف


خلاصه داستان:

ارتیمانی حتی تصور هم نمیکرد با موافقت با سقوط، توسط مردمی پرستیده شود. سقوط فرار به جلو بود، ناشی از ترس شدید او از مرگ و به سمت تاریکی ها. اما حالا او خدای مردمی است که چندان هم با او و خدای حاظر راهین‌اوت موافق نیستند. و تمام اینها به خاطر ویتاماروک است. تصمیم با اوست، لطف یا خیانت؟

نکته اینه که قبلی به بن بست رسید ^_^
ولی دوست ندارم ولش کنم پس دوباره از اول مینویسم با همون شخصیتها و کلیت ولی تغییرات عمده در جزئیات.

مقدمه

شروع کردم به نوشتن اولین داستان بلندم.لطفن ازم حمایت کنین. بخونینش و تا میتونین نقد های تند و صریح بکنین. مهم تر از خوب بود کار من خونده شدنشه.

Designed By Erfan Powered by Bayan