اهنگی هست که خیلی دوستش دارم. Awakening از Secret Garden. این دوست داشتن یه جورایی برای خودمم عجیبه حسی که این اهنگ بهم میده امیزه ای از حسی که در هر هزاران بار گوش دادنش داشتم.
جدا از احساس واقعا عجیبی که به هر صدایی که از ویولون خرج میشه دارم. این واقعا فرق میکنه. هیچ وقت هم تکراری نمیشه.
گنگی وقتی که نزدیک غروب از خواب بیدار میشی، سردی وقتی که تا صبح بیداری و توی سردترین نقطه خونه کتاب میخونی، تمام حس خشمی که موقع خوندن نغمه یخ و اتش بهت دست میده، خالی بودن ذهنت از همه چیز به جز احساساتی که بهت هجوم میارن و غم.
غمی که هیچ وقت دیگه ای تجربه اش نکردم. غمی که -شاید عجیب باشه اما- شیرینه. که لذت بخشه.
- جمعه ۲۷ آذر ۹۴